تولد دوسالگی(24 ماهگی)
سلام دوستان...ما برگشتیم با پست تولد
پسر کوچولوی ما 11 دی شمع دو سالگی رو فوت کرد و وارد سال سوم زمینیش شد
واقعا باورش برام سخته که پسر شیرین من،دو ساله شده...خیلی قشنگ حرف میزنه،شعر میخونه،خودش غذا میخوره و کلا درک و فهمش خیلی بالاتر رفته
یه وقتایی به خودم میگم خدایا ینی این همون نوزاد کوچولو و ناتوانیه که حتی بدون کمک نمیتونست شیر مامانشو بخورهانقد کوچولو بود که حتما باید رو یه چیزی مثل متکا و یا پتو جابه جاش میکردمچه شبا و روزهایی که به خاطرش بیداری کشیدیم و چه شبایی که به خاطر مریضی تا صبح بالاسرش بیدار میموندم...حالا اون نوزاد کوچولو دو سالش شده و همدم مامانشهاونقدری بزرگ شده که بتونه از محیط اطرافش درک داشته باشه...اونقدری بزرگ شده که بتونم به کارام برسم...هرچند که همچنان شیطونه و وروجک
خب امسال هم یه مهمونی براش ترتیب دادیم که بقیه خانواده هم تو شادی سالگرد میلادش با ما شریک باشن
امسال هم برای تولد وروجک شیرینم تم داشتیم اونم از نوع کفشدوزکی
که به نظرم عالی شده بود
خیلی صحبت نمیکنم و از این جا به بعد عکسها گواه همه چی هست
خب تو این عکس پسرم رفته برای حموم تولدیش:
و بقیه ماجرا
رد پاها
ریسه عکس 12 ماه گذشته گل پسرم
اینم عشقول خودم که معرف حضورتون هست
از شادی زیاد فقط دست میزد و نانای میکرد
و نانای
میز شام که شامل کباب کوبیده و پیتزا بود به همراه سالا مکزیکی،سالاد لبو و رله خورده شیشه و انار
عکس کیک تولد که حسابی هم خوشمزه بود هم خوشگلمحمدامین بهش میگفت جوجو
پذیرایی با چای
البته این این غذاها و سالادها و اینا برای بیست نفر بود ولی خب ما برای یادگاری از یه قسمتش عکس داریم
جورابای خوشگلم هم کفشدوزکی بود
میز خوراکی ها
عشقول منم که دیگه سنگ تموم گذاشت از اخلاق...ای جونم پسر بامحبتم
ناز بشی تو با اون نشستن قشنگت
اینجا هم که مهمونا رفتن و داره با بادکنکاش بازی میکنه
و اینم یه عکس کلی از کادوهاش که دست همه درد نکنه چیزایی رو که میخواست رو براش گرفته بودن
خلاصه این بود از خاطرات و عکسای تولد دو سالگی گل نازم
امیدوارم شما هم لذت برده باشید
دوستای خوبم خدانگهدار