محمدامینمحمدامین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

عشقول زندگیمون

محمدامین در یک ماه و نیمگی

1391/12/4 2:52
233 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام ما اومدیم...

چی بگم از این روزا که خیلی غصه دارم...میگید چرا؟

آخه پسر کوچولوی من همچنان در اعتصاب و شیر نمیخوره...بگم از روزی که رفتیم پیش دکتر بسیم فر:اول پسر مامان رو چک کرد وزن پسرم 4/200 بود و قد پسرم 53 سانت...دکتر کاملا راضی بود...

درباره ی شیر نخوردن هم گفت نمیشه کاری کرد و باید خودش بخواد بخوره...نمیدونم چی کار کنم...

خیلی ناراحتم.دکتر گفت علاوه بر شیر خودت باید شیرخشک هم بهش بدی چون نمیتونی خیلی شیر بدوشی و ممکنه نی نی گشنه بمونه...

بگذریم چه میشه کرد دیگه دل رو زدم به دریا راضیم به رضای خدا اگه سینمو گرفت که چه بهتر اگه نه باید بدوشم بهش بدم واگر خشک شد شیرخشک دوست خوب ماست.

بگم از این روزهایی که گذشت:سه شنبه 1 اسفند عقد عمه کوچیکه ی محمدامین بود.خیلی خوش گذشت گل پسر من هم که دیگه مردی شده ساکت و اروم بود و تو کریر بیشتر وقتا خواب بود و مامانش رو اصلا اذیت نکرد فداش بشه مامانش...

چند روز پیش با بابایی و محمدامین رفته بودیم که یه مانتویی بخرم ههههههههه...فهمیدم حسابی هیکل به هم ریخته سایزم رفته بالا اساسی...

بالاخره یکی گرفتم خدارو شکر قشنگه و زیاد هم گنده نشون نمیده باید ورزش رو دوباره شروع کنم مثل قدیما باید باشگاهی برم نزدیک خونه مامانینا که محمدامین رو بذارم اونجا برم.

نی نی کوچولوی ما دیگه کم کم داره دو ماهش تموم میشه.خیلی بغلی شده وقتی بیدار میشه باید فورا بغلش کنیم وگرنه...

عاشق باباش هست شدید واقعا یه وقتایی فکر میکنم از دیدنش ذوق میکنه...

به من هم وابستگی از خودش نشون میده کلی لبخند تحویلمون میده...

تا شیشه رو میذاریم دهنش فوری دستای کوچولوش رو میذاره رو شیشه...

راستی امروز یعنی 4 اسفند خودم بردمش حموم...تا الان یا بابایی میبردش یا مامانم یا مامان بابایی...خیلی بهم چسبید البته بابایی حواسش به ما بود که خدایی نکرده مشکلی پیش نیاد...

حالا بریم چند تا عکس از این کوچولو ببینیم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)