5 ماهگی نی نی محمدامین
سلام خوبین دوستای خوبم؟
ما اومدیم با ادرس جدید
البته همه ی مطالب قبل رو از بلاگفا به اینجا انتقال دادم...
تاریخ نوشته هام مال همون وقته ولی تو آرشیو همش مال خرداد شد عیبی نداره عوضش مطالب قبل همه اینجاست
خب خبر که خیلی دارم نمیدونم از کجا شروع کنم
پسر نازم دوشنبه 20 خرداد 1392 اولین غذای عمرش رو خورد خدارو شکر خوب استقبال کرد هفته اول پسرم فرنی خورد و این هفته داره حریره بادوم رو امتحان میکنهاز حریره بادوم بیشتر از فرنی خوشش میاد
میشونمش تو صندلی غذاش و این جوری خیلی بهتر عذا میخوره
اینم عکسای غذا خوردن ورووجکم
خب تو این عکس هی من کاسه رو میکشم هی محمدامین ههههههه
واینکه پسر عشقم خیلی ددری شده معنای ددر رو به خوبی درک میکنه و برای کسی که میخواد بره بیرون گریه میکنه که اونم بره.
واینکه پسری 18 خرداد یه غلت کامل زد ولی از اون به بعد خیلی کم پیش میاد دمر کنه نمیدونم آیا اون دفعه هم اتفاقی بوده یا نه
پاهاش رو میاره بالا با دستاش میگیره ولی هنوز نتونسته تو دهنش ببره ولی خیلی ناناز میشه میاره بالا میشه شبیه توپ
موهاش داره درمیاد دیگه نمیشه بهش گفت کچل
پسرم دخمل شدی؟
روز 3 شنبه با خانواده بابایی رفتیم جاده چالوس جا گرفتیم و تا 5 شنبه صبح اونجا بودیم خیلی خوش گذشت مخمدامین هم کلی خوشحال بود از ددر گفتم که به خوبی معنای ددر رو درک میکنه
اینا عکسای اون روزه جاده چالوسه
خلاصه اینکه خیلی بانمک شده عسلم...کاملا به من وابسته میباشد تا صدای منو میشنوه در هر صورت برمیگرده و به زور منو میبینه
راستی وقتی 5 ماهش تموم شد بردیمش دکتر برای چکاپ که در اخر 5 ماهگی وزن عسلم 7/550 بود و اینکه دیروز که نی نی 5 ماه 19 روزش بود با بابایی وزنش کردیم 8 کیلو بود
با توپاش خیلی خوب بازی میکنه ایناهاش
و حالا چند عکس از خواب نی نی نازم
و در اخر
دوستای خوبم چند وقت بود اینترنتمون قطع بود چند وقتم که درگیر آدرس جدید وبلاگ و تنظیمات بودم...
به همتون سر میزنم