محمدامینمحمدامین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

عشقول زندگیمون

محمدامین 6 ماه و نیمه

1392/4/29 14:09
421 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان...خوبین؟

قبل از هر چیز باید حلول ماه مبارک رمضان رو بهتون تبریک بگم....

نماز و روزه هاتون قبول باشه عزیزای منماچ

من از فرا رسیدن ماه رمضون خیلی خوشحالم.همیشه از بچگی یه حس خاصی به این ماه داشتم.

امسال من هم مثل همه میتونم روزه بگیرم.پارسال به خاطر بارداری نگرفتم و از اونجایی که گل پسرمون شیرخشک میخوره امسال میتونم روزه هام رو بگیرممژه

خب امسال هم طبق هر سال همیشه دعوتیم افطار...4 شنبه روز اول خونه مامانمینا بودیم...5شنبه خونه مادرشوهر عزیزم دعوت بودیم...جمعه خونه مامان بزرگم دعوت بودیم...شنبه خونه خودمون بودیم...1شنبه خونه مامان بزرگ همسرم دعوت بودیم...دوشنبه خونه خودمون بودیم...3شنبه و 4شنبه خونه مامانمینا دعوت بودیم که کلی مهمون داشت....5شنبه خونه خاله همسرم بودیم...و بقیه بماند اگه بخوام بگم باید کل اقوام رو بنویسم...کم پیش میاد خونمون باشیم...خیلی خوبه که ادم فامیل زیاد داشته باشهنیشخند

خلاصه از محمدامین بخوام بگم اینکه گل پسر ما دیگه حسابی واسه خودش مردی شده ولی نمیدونم چرا از دندون هنوز خبری نیستخنثی

دیگه اینکه به عسلم یاد دادم نازمون کنه وای اگه بدونین چه صحنه ای ایجاد میشه البته به طور کامل بلد نیست گاهی اوقات انجام میده...

الان دیگه خیلی خوب میشینه ولی بازم باید مواظبش بود تا یه وقت سقوط نکنهخنده

با بابایی یه جایی براش درست کردیم که میشونیمش اونجا و کلی بازی میکنه با اسباب بازیاش...

اینم عکساش

و انقدر بازی میکنه تا همون جا خوابش میبره

وقتایی که با بابایی افطار میکنیم محمدامین میشینه تو همون جایگاهی که براش درست کردیم و بهش نون میدیم و خیلی اقا باهامون افطار میکنه مثل این عکس

دیگه سخته وبلاگ نویسی اخه نینی همش با موس ور میره یا با صفحه کلیدمژهببینید:

خلاصه که خیلی شیرین شده عسلم.

پستونکش رو در میاره و دوباره میذاره دهنش البته از دستگیرش میذاره دهنش ههههههههههه

18 تیر برای اولین بار پوره سیبزمینی خورد و 19 تیر برای اولین بار اندازه یه نخود زرده تخم مرغ خورد و  26 تیر برای اولین بار بیسکوییت مادر رو امتحان کرد و خدارو شکر خیلی خوشش اومد از همش.

حالا چند عکس ببینید از عشقول زندگیمون

مارو از دعاهای خیرتو تو این روزا بهره مند کنید.خدا حافظ 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

lمرمر
1 مرداد 92 11:17



بوووووووووووووووووووس
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
2 مرداد 92 12:12
وای ک من عاشقتم فسقل خاااااااااااااااااان
همیشه ب مهمونی گوگولی خاله.
نشستنت مبارک باشه. ایشالا ب زودی راه بری عمرم. محمد امین داداشی رو دیدی نازیش میکنی؟


ممنون خاله جونم...
ایشا...راه هم میریم و به مامانی کلی زحمت میدیم هههههههههههههههههههه.
چشم حتما نازش میکنم.شما از طرف من ارشان کوچولوی خاله رو ببوس.
مامان یاشار
2 مرداد 92 15:33
دلم براش یه نقطه شده بود. قربونش برم که میشینه و افطار میکنه بهش بگو ما رو هم دعا کنه خوب. یه عالمه هم از طرف من بچلونش حسابیا قشنگ محکم ببوسش

ممنون خاله جونم...خدا نکنه.
چشم بهش میگم دعا کنه شمارو...شما هم یاشار جون منو ببوس محکمممممممم...
مامان رادمهر
3 مرداد 92 1:16
وااااای چه پسر خوردنیی دارین ماشالله دلم براش ضف رفت با رادمهم خیلی فرق ندارن لینکتون کردم-به مام سر بزنین خوشحال میشیم

سلام خانومی.ممنون که به ما سر زدین.
خوشحال میشیم. منم شمارو لینک میکنم.
مامان رادمهر
3 مرداد 92 15:20
رادمهر نوزده دی بدنیا اومده

اخی نازی پس 8 روز از نینیه من کوچیکتره...
مامان سید عرشیا
4 مرداد 92 9:48
چه پسر ماهی دارین. عرشیای من 5 دی دنیا اومده عزیزم تقریبا همسن هستند. خدا حفظش کنه . من با اجازه شما را لینک می کنم


ممنون خانومی.خوشحال شدم که بهمون سر زدین.
منم شمارو لینک کردم.
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
6 مرداد 92 11:45
دوست جون تنبلم چرا آپ نشدی؟ معلومه گوگولو خیلی شیطون شده. التماس دعا دارم عزیزم. مارو تو این شبها فراموش نکنی.

آی گفتی شقایق جون،شیطون شدن گوگولی از یه طرف،مهمونیایی که هر روز دعوت میشیم میریم از یه طرف دیگه واقعا وقتی برام نمیذاره بیام تو وبلاگ.
راستش الان دیگه به کارای خودمم نمیرسم...غذای پسری،افطار و سحر اماده کردن وخیلی کارای دیگه...
چشم محتاجیم به دعا
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
6 مرداد 92 15:30
باز امشب عشق تنها می شود / زخم سهم فرق مولا می شود
آفتاب عشق گلگون می شود / سینه ی سجاده پرخون می شود
پشت نخل آرزو خم می شود / داغ حسرت سهم آدم می شود
جاده می ماند غریب و بی سوار / ذوالفقار عدل می گیرد غبار
شهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد.
التماس دعا دوست گلم بووووووووووووس

خیلی زیبا بود این ابیات...ممنونم دوست خوبم محتاجیم به دعا