محمدامین 6 ماه و نیمه
سلام دوستان...خوبین؟
قبل از هر چیز باید حلول ماه مبارک رمضان رو بهتون تبریک بگم....
نماز و روزه هاتون قبول باشه عزیزای من
من از فرا رسیدن ماه رمضون خیلی خوشحالم.همیشه از بچگی یه حس خاصی به این ماه داشتم.
امسال من هم مثل همه میتونم روزه بگیرم.پارسال به خاطر بارداری نگرفتم و از اونجایی که گل پسرمون شیرخشک میخوره امسال میتونم روزه هام رو بگیرم
خب امسال هم طبق هر سال همیشه دعوتیم افطار...4 شنبه روز اول خونه مامانمینا بودیم...5شنبه خونه مادرشوهر عزیزم دعوت بودیم...جمعه خونه مامان بزرگم دعوت بودیم...شنبه خونه خودمون بودیم...1شنبه خونه مامان بزرگ همسرم دعوت بودیم...دوشنبه خونه خودمون بودیم...3شنبه و 4شنبه خونه مامانمینا دعوت بودیم که کلی مهمون داشت....5شنبه خونه خاله همسرم بودیم...و بقیه بماند اگه بخوام بگم باید کل اقوام رو بنویسم...کم پیش میاد خونمون باشیم...خیلی خوبه که ادم فامیل زیاد داشته باشه
خلاصه از محمدامین بخوام بگم اینکه گل پسر ما دیگه حسابی واسه خودش مردی شده ولی نمیدونم چرا از دندون هنوز خبری نیست
دیگه اینکه به عسلم یاد دادم نازمون کنه وای اگه بدونین چه صحنه ای ایجاد میشه البته به طور کامل بلد نیست گاهی اوقات انجام میده...
الان دیگه خیلی خوب میشینه ولی بازم باید مواظبش بود تا یه وقت سقوط نکنه
با بابایی یه جایی براش درست کردیم که میشونیمش اونجا و کلی بازی میکنه با اسباب بازیاش...
اینم عکساش
و انقدر بازی میکنه تا همون جا خوابش میبره
وقتایی که با بابایی افطار میکنیم محمدامین میشینه تو همون جایگاهی که براش درست کردیم و بهش نون میدیم و خیلی اقا باهامون افطار میکنه مثل این عکس
دیگه سخته وبلاگ نویسی اخه نینی همش با موس ور میره یا با صفحه کلیدببینید:
خلاصه که خیلی شیرین شده عسلم.
پستونکش رو در میاره و دوباره میذاره دهنش البته از دستگیرش میذاره دهنش ههههههههههه
18 تیر برای اولین بار پوره سیبزمینی خورد و 19 تیر برای اولین بار اندازه یه نخود زرده تخم مرغ خورد و 26 تیر برای اولین بار بیسکوییت مادر رو امتحان کرد و خدارو شکر خیلی خوشش اومد از همش.
حالا چند عکس ببینید از عشقول زندگیمون
مارو از دعاهای خیرتو تو این روزا بهره مند کنید.خدا حافظ