14 ماهگیه محمدامین
سلام به دوستای مهربون و با وفای خودم...اوضاع و احوال چطوره؟
خونه تکونی و خرید عید از یه طرف و رسیدگی به کارهای محمدامین خان هم از طرفی باعث شده که حسابی تو دنیای مجازی کم رنگ بشیم
خودتون کاملا درکم میکنید که...........
الان که دارم مینویسم از فرش که خبری نیست همه فرشامون رو دادیم قالیشویی و رو یه فرش ٦ متری چند روزی هست که داریم زندگی میکنیم با یه بچه فسقلیه شیطون...
اینم عکس محمدامین و خونه بی فرش
راستی محمدامین از ١٣ ماهگی یهو راه رفت بدون هیچ مقدمه ایروزهای اول از ٥،٦ قدم شروع شد والان دیگه ماشالا همین جوری خونه رو متر میکنه...هنوزم که هنوزه دستاش رو میگیره بالا راه میره خیلی خوردنی میشه عشقمخیلی بامزه راه میره بابایی میگه عین چارلی چاپین راه میره
همیشه قدمهات استوار همه وجودم...راه رفتنت مبارک عشقم
این عکس اولین راه رفتناش که دستاش رو بالا میگرفت
از روزی که راه افتاده خیلی شیطون تر شده دیگه به همه جا کامل دسترسی دارهماشالا سرعت عملش هم بالاست...نمیدونم با یه بچه یه وجبی میشه رفت عید دیدنی آیا؟؟؟خونه خودمون که شده شبیه مسجد ولی نمیتونیم بریم مهمونی بگیم که مثلا آقا تغییر دکوراسیون بده که!!!!!!
چند روزیه درگیر خونه تکونی هستیم.بابایی هم هر وقت که بتونه کمک میکنه بهم....
فرشها رو دادیم بیرون،پرده و چند عدد پتو هم باید بره خشکشویی،یک سری خرید مونده و .....
خداییش با بچه خیلی سخته خونه تکونی...پارسال نوزاد بود همش میخوابید ولی الان چی؟
هر جا برم میاد پشت سرم گریه میکنه حتی یه وقتایی غذا نمیتونم درست کنم چه برسه به خونه تکونی
قیافرو ترو خدا
راستی دوستای خوبم یه مبل نیم ست خریدیم برای پایین پذیرایی خیلی خوشملهاخه پایین خونمون خیلی خالی بود الان خیلی بهتر شده
و دیگه اینکه پسری رو یکشنبه ٢٧ بهمن بردیم اتلیه چندتا عکس خوشمل گرفتیم...اینم عکساش البته اینا هنوز طراحی نشدشه ....
راستش این روزا زیاد نتونستم از پسر قشنگم زیاد عکس بگیرم...این پست کوتاه بود به خاطر کمبود شدید وقتچندتا عکس متفرقه ببینید از پسری تا بعد....
اینم از اخریش