محمدامینمحمدامین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

عشقول زندگیمون

17 ماهگی محمدامین

1393/3/28 2:48
474 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای خوبم...حال و احوال چطوره؟همه چی رو به راهه؟؟؟

ما هم خوبیم خدارو شکر...پست مخصوص 17 ماهگی با تاخییر گذاشته شد.

دلیلش چیزی نبود جز مریضیه محمدامینمخطاطفلی این روزا بدجوری مریض بود...گلاب به روتون اسهال بود شدیدسبز

طفلی آب شد بچم 6 روز تمام مریض بود و خیلی اذیت شدیم هم ما و هم محمدامین.

کارم شده بود این که هی تند تند براش پوشک عوض کنم که مبادا پاش بسوزه خیلی سخت بود البته بابایی هم خیلی کمک حالم بود.

این روزا هیچی بهش نمیدادیم جز کته و ماست،موز و سیب،داروهایی که دکترش داده بود...غیر از اینا هر چی که میخورد فوری راه میفتاد...همش بهش آب میدادم چایی کم رنگ با شکر بهش میدادم براش آب میوه میگرفتم و خدارو شکر از امروز خیلی خیلی بهتر بود و داره رو به راه میشهبوس

از این مریضی بگذریم...

این روزا ماشالا خیلی بزرگتر شده عشقم...کلمه گفتناش خیلی زیاد شده علاوه بر کلمه های قبل چند کلمه جدید هم میگه مثلا:به گوسفند یا هر چیز دیگه ای که شبیه گوسفند باشه میگه (ب ب یی)...تا میشینیم تو ماشین فوری ماه رو نشونمون میده و میگه مااااااااا...به زهرا دختر عمش که 6 ماهشه میگه للا روی ل اول فتحه بذارید...این روزا که بازار فوتبال خیلی داغه میشینه رو پای بابایی و با لذت فراوان فوتبال میبینه و هر 1 ثانیه یکبار میگه باااااا یعنی توپ...

بهش میگم محمدامین بهت ام بدم (به خوردنی میگه ام)میگه آله یعنی آرهبوس

یا مثلا بهش میگم محمدامین مامی جون بیا لا لا کن با قاطعیت تمام میگه نهههههخندونکای جونم شیرین زبونمبغل

خیلی به tv علاقه منده...تمام پیام بازرگانیارو نگاه میکنه مخصوصا تبلیغ پشتیه طبیه بارادقه قهه

بهش میگم پسرم بریم عوض؟بدو بدو میره حولش رو میاره و میره به سمت دستشویی و منتظر من میمونه و هی میگه آب بازی قربونت درک و شعورت مشم من مادربوس

من که میرم آشپزخونه فوری دنبالم میاد و شروع میکنه به خرابکاری...در کابینت باز میکنه،هی با ماشین لباسشویی ور میره،با گاز ور میره....میرم میام میبینم برنج دم نکشیده خداوندا بعد نیم ساعت یه دفه میبینم آقا پسری خاموش کردهعصبانییا مثلا یه بار دیدم آب خورشت تموم شده بعد میبینم که شعله رو تا جای ممکن زیاد کرده و خورشت با سرعت تمام در حال جوشیدنهترسویه همچین پسر شیطونی دارم من

 همچنان عاشق حمومه و هر روز میره حموم آب بازی یا به قول خودش حمممم....روزی 20 دقیقه هم بیبی انیشتین میبینه و خیلی علاقه داره خدارو شکرزیبا

 میگذرونیم آخر هفته ها خونه مادر شوهریم و وسط هفته ها خونه مامی جون خودمیم...این وسطا پسری رو پارک و شهر بازی هم میبریم و کلی کیفور میشه و ما هم از کیف اون کیفور میشیم....

به شهر بازیه سرپوشیده نزدیک حونمون خیلی علاقه مند شده و هر وقت میبریمش بیشتر بازیهاش رو که به درد سنش میخوره رو سوار میشه....این هم عکسای ورووجک خونمون در شهر بازی:

خیلی خوب بازی میکنه...راضی

و خیلی وقتا هم کارای خطرناک میکنه...شاکی

شیطونیاش همچنان پا برجاست و همچنان با بالا رفتناش درگیریم...

دارم خودم رو آماده میکنم برای ماه رمضون سخته ولی ممکنه خدا کمکمون میکنهمتنظر

همیشه خوب بخوابی عمر مادربوسمحبت

این ماه خیلی نتونستم ازش عکس بگیرم تمام مدت درگیر مریضیش بودم همین چندتا رو دارمزیبا 

پسندها (3)

نظرات (6)

مرمر
8 تیر 93 15:14
اخی خاله فداش شه خدا بدنده این مریضیا چقد بچه رو. اب میکنن هفده ماهگی جیگر طلاهم مبارک باشه
مامان محمدامین
پاسخ
ممنون خاله جونی...واقعا گل گفتتی
شیما مامان شاهین کوچولو
14 تیر 93 18:44
تپلی خاله نبینم دیگه مریض بشیاااااااا قربونت بشم خاله که شیطونیات زیاد شده مامانی شلوارکش خوشگله ماشاله بهش میاد
مامان محمدامین
پاسخ
اره دیدی خاله مریض شده بودمممنون عزیزم لطف داری...برگشتی تهران یا هنوز شمالی خوش میگذرونی ایا
مامان مریم
15 تیر 93 8:00
خدا را شكر كه خوب شدي خاله جون. ماشالله از شيطنت كه كم نمياري. پشت سر هم خرابكاري..... همه ني ني ها به در كابينت و كم و زياد كردن شعله گاز تو اين سن علاقه مندند.
مامان محمدامین
پاسخ
واقعا عزیزم راست میگی همشون شیطونن تو این سن...چه میشه کرد خب
مامان رادمهر
16 تیر 93 2:53
قربون اون صورت ماهش بشم از عکس اول معلومه چقدر بی حال بوده - ایشالله دیگه مرض نشه شیرین زبون منو ببوسیدش
مامان محمدامین
پاسخ
اره خاله جون خیلی بیحال بود طفلی ولی خب از شیطونی چیزی کم نمیذاشتممنون چشم شما هم رادمهر جونمو ببوسین
مامان امیر مهدی (سوده)
12 مرداد 93 21:38
چه اسم زیبایی داره پسرتون...خدا حفظش کنه انشاالله..
مامان محمدامین
پاسخ
ممنون خانومینظر لطفتونه.ممنون که بهمون سر زدین
مرجان
13 شهریور 93 3:08
عشق شهربازي يه فرشته كوچولو معلومه كلي خسته شده كه انقد راحت خوابيده عشقهههه
مامان محمدامین
پاسخ
اره واقعا عاشق شهر بازیهکلی بدو بدو کرد اخرش از خستگی بیهوش شد