دوستای خوبم سلام...دلمون حسابی براتون تنگ شده بود... روزهای خیلی خیلی سختی رو گذروندیم...سخت تر از اون چیزی که فکرش رو بکنید راستش اصلا دلم نمیخواست تو وبلاگ پسرم از این چیزا حرف بزنم ولی خب پیش خودم گفتم اینم از خاطرات پسرم هست و حقشه که راجع به اون بدونه محدامین روز 20 اذر دومین مرواریدش نمایان شد...دقیقا از چند روز قبل از دندون دراوردن پسری اسهال بود و یه وقتایی تب میکرد.خب ما هم مثل تمام پدر و مادرها فکر میکردیم که از دندونشه...یکی دو روز که گذشت دیدیم که نه تنها این علایم خوب نشد بلکه گلودرد و بی اشتهایی هم به این بچه اضافه شد.منو بابایی بردیمش دکتر که دکتر گفت چیزی نیست گلوش کمی چرک کرده و براش دارو نوشت... وزن محمدامین در پا...